مدح و مرثیۀ امام حسن مجتبی علیهالسلام
تا که بر روی لبم ذکر حسن جان دارم از هـمین نامِ مبارک به دلـم جـان دارم او ز دسـتـانِ کـریـمـانه عـطـا فـرمـوده هرچه دارم همه از لطفِ کریمان دارم من دخیلم به همین سفره، چرا که از آن تا دمِ مـرگ ز احـسانِ حـسن نـان دارم پیشهام شغـلِ گـدایی ست در این میخانه خـادمـم، خـادمیِ خـیـلِ غـلامـان دا رم «یا مـعّـز الـفـقـرا» ذکـرِ لـبـانم هر دم شکـر گـویـم ردهای بـین فـقـیـران دارم خـشکـم و مـثـلِ کـویـری بـرهـوتـم امّا از عـنـایـاتِ نـگــارم تـبِ بــاران دارم حـرمِ خـاکیِ او قـلـبِ مـرا ویـران کرد عـلت اینست دلی بیسر و سامـان دارم چون کریم است به زوّارِ حسین خشنود است زان سبب مـیل به سالارِ شهـیدان دارم |